داستان دختری که عاشقانه به خانواده خدمت میکند.
نازنین ۲۴ سالشه تقریباً پارسال همین موقعها بود که به ما زنگ زد، پشت تلفن فقط صدای ناله و فریاد یه دختر تنها شنیده میشد، وقتی مددکار خیریه باهاش صحبت کرد، با حالت گریه میگفت به خاطر نداشتن دستگاه اکسیژن ممکنه پدرم برای همیشه ما را تنها بذاره، هر جایی که در میرم برای گرفتن دستگاه، روزانه هزینههای زیادی را باید پرداخت کنم؛
انقدر نا امید شده بود که نمیدونست دیگه باید چیکار کنه. سرطان ریه تمام وجود پدرش رو گرفته بود و دکترها از بیمارستان مرخصش کرده بودن و بهشون گفته بودن تو خونه با دستگاه اکسیژن ازشون نگهداری کنن.
از همین رو پدر نازنین روزای آخرش رو سپری میکرد.
پدرش برای درمان بیماری سرطان از خیریه امدادگران عاشورا کمک میگرفت و شیمی درمانی میشد حتی ماهانه سبد کالا هم بهشون میدادند.
همون موقع بلافاصله با ارتباطگیری مددکارمون با خیریه آلا یک دستگاه ونتیلاتور اکسیژنساز به امانت به پدرش دادیم.
اما بعد از دو ماه نازنین دوباره زنگ زد، این دفعه جنس صداش فرق میکرد و میگفت یتیم شدم و بابام برای همیشه رفت.
از روزی که پدرش فوت کرد، دیگه سبد کالایی از سمت خیریهها بهشون تعلق نمیگرفت و نازنین ۲۳ساله با حقوق کم ۲ میلیونی، فقط می.تونست بدهیهای درمان باباشو بده.
برادرش هم به خاطر مشکلات و بیماری نمیتونست کار کنه و با مادرش تو خونه بودن.
خانواده نازنین جزو ادیان اقلیت(کلیمی) هستن برای همین کمک بهشون برای ما و پرداخت هزینههاشون از صدقات غیرقابل انجام بود، تا اینکه به مدد و یاری یکی از خیرین دریادل، تمام هزینههای این خانواده از خوراک تا درمان توسط همین خیر مهربون پرداخت شد.
مبلغ ۴.۵۰۰.۰۰۰ تومن هزینه خوراک و درمان و همچنین مبلغ ۵.۵۰۰.۰۰۰ تومن هزینه تعمیر ماشین قدیمی و خراب این خانواده شد تا کیانوش برادر نازنین بتونه در اسنپ کار کند و از این به بعد بتونه خرج خونه رو بده.
اما ما هنوز نیازمند یاری شما عزیزان هستیم تا بتوانیم سایر مشکلات مالی این هموطن عزیز رو حل کنیم.
موسسه خیریه محبان امید زندگی