در کشور ما ایران افراد بزرگی هستند که در فضای کار خیر فعالیت ویژه ای دارند. اما بزرگترین خیرین ایران چه کسانی هستند؟ لطفا با خیریه محبان تا پایان همراه باشید تا با این افراد بیشتر آشنا شوید.
امام جعفرصادق(علیهالسلام):
المالُ والبَنونَ حَرثُ الدّنیا و العَملُ الصّالِحُ حَرثُ الآخِرَةِ و قد یَجَمَعهُما اللهُ لِأَقوامٍ.
مال و اولاد بذر و کشتزار دنیا است و عمل صالح کشتزار آخرت است و گاه میشود خداوند این دو را با هم جمع میكند و به مردمی (شایسته و سعادتمند) عطا میفرماید. (تفسیر صافی قدیم، ص ٤٧٩)
در سراسر دنیا، بخشش تاریخی دیرینه دارد و به صورت یک فرهنگ عامیانه مرسوم گشته است. بسیاری از دانشگاههای کنونی در دنیا یا توسط وقفهای ارضی و مالی احداث شدهاند و یا توسط هدایای افراد خیر به فعالیتهای علمی خود ادامه میدهند.
بسیاری از پارکهای ملی دنیا نیز (همانند پارک ملی گراند تیتون آمریکا) توسط ثروتمندان و برای حفظ طبیعت و استفاده عموم خریداری شدند.
در سال ۲۰۱۰ میلادی، ۴۰ میلیاردر آمریکایی متعهد شدند حداقل نصف ثروت خود را برای مقاصد نیکوکاری و بشردوستانه به سازمانهای غیرانتفاعی و مردم نهاد ببخشند. در میان این افراد خیر اسامی بیل گیتس، مایکل بلومبرگ، جورج لوکاس، وارن بافت، لری الیسون، پیر امیدیار، و پل آلن به چشم میخورد.
در آموزههای همه ادیان اعم از مسیحیت، اسلام، آیین هندو و غیره، از صدقه یا زکات بهعنوان یکی از نیکوترین اعمال انسانی یاد شده و در ادیان الهی، و بهطور نمونه فرهنگ اسلامی نیز بخشش اموال سابقه طولانی در میان پیروان این دین داشتهاست.
در ایران هم تعداد زیادی از ثروتمندان و افراد مشهور هستند، که در امور خیریه فعالیت دارند و برای کمککردن به دیگران کارهای گوناگونی انجام میدهند. درادامه این مقاله با زندگی برخی از بزرگترین خیرین ایران آشنا میشویم.
با خیریه آنلاین محبان با سابقه ای درخشان در زمینه خدمت به نیازمندان و محرومین بیشتر آشنا شوید.
از او بهعنوان ثروتمند بزرگ، بزرگترین واقف ایران و مرد سال نام میبرند، که هم این دنیا را برای خود داشت و ۱۰۱ سال در دنیا عمر کرد؛ ۶ پادشاه را نیز دید و برای آخرت خود هم پس از تلاشهای بسیار توشه زیادی اندوخته کرد.
حسین مَلِک زاده(۱۰ خرداد ۱۲۵۰ تهران – ۴ مرداد ۱۳۵۱) معروف به حاج حسین آقا ملک، واقف، مجموعه دا، تاجر و مؤسس موزه و کتابخانه ملک به همراه املاک و مستغلات وقف آستان قدس رضوی در سال ۱۳۱۶ میباشد. ملک زاده فرزند ارشد حاج محمد کاظم ملکالتجار بود.
این ثروتمند بزرگ زاده تهران و ساکن در مشهد بود، که خیریات و موقوفات او مشهور است. گستردگی موقوفات مرحوم ملک تا حدی است که فقط آستان قدس رضوی ادارهای به نام اداره موقوفات ملک دارد. کتابخانه و موزهای عظیم نیز از وی باقیمانده که در شهر تهران ساخته شده است. از کارهای خیر دیگر او، اختصاص دومیلیون متر مربع زمین جهت ساخت خانه برای فرهنگیان و واگذاری چند دههزار متر زمین برای ایجاد پارک عمومی در مشهد است.
یکی از میادین اصلی شهر مشهد ملکآباد نام دارد؛ که در جوار باغ بسیار بزرگی به همین نام قرار گرفتهاست. او دارای ۵ فرزند دختر و ۱ فرزند پسر است؛ که خارج از ایران زندگی میکنند.
خانواده حاج حسین ملک، واقف و بنیانگذار موزه و کتابخانه ملک اصالتاً تبریزی و مجتهد زاده بودند. پدرش مرحوم حاج محمدکاظم ملکالتجار از بازرگانان بنام بود؛ پدربزرگش آقامحمدمهدی تبریزی، از دوستان نزدیک میرزا تقیخان امیرنظام بود و سرای امیر در بازار تهران را به احترام و نام او بنا کرد، پس از آنکه به کسوت روحانیت درنیامد، در جنگهای ایران و روس به قشون دولتی پیوست و تا درجه سرهنگی پیش رفت. پس از جنگ به تجارت روی آورد و از امتیاز دوستی با میرزا تقی خان امیرنظام (امیرکبیر آینده) برخوردار شد.
امیرنظام، پیشکار ولیعهد قاجار در آذربایجان بود؛ هنگامی که محمد شاه قاجار از دنیا رفت، ۱۰۰ هزار تومان از آقا مهدی قرض گرفت تا ناصرالدین میرزای ولیعهد را از تبریز به تهران بیاورد و به تخت بنشاند. آقا مهدی هم به تهران آمد و به پاس خدماتش لقب ملک التجاری گرفت. بعد از آقا مهدی این لقب به محمد کاظم ملکالتجار پسرش رسید و او ثروت خود را از طریق تجارت و املاک خود در خراسان بدست آورد؛ که حاج حسین آقا ملک از ثروت به ارث رسیده از پدرش محمد کاظم ملکالتجار سود برد تا کتابخانه و موزه ملک را پایهگذاری کند.
زهرا سلطان عزتالسلطنه، دختر رضاقلیخان نظامالسلطنه و خدیجه سلطان خانم دختر میرزا رضا آشتیانی در سال ۱۳۱۲ متولد شد. وی در سال ۱۳۲۹ با پسر عبدالحسین میرزا فرمانفرما یعنی عباس میرزا سالار لشکر از بطن عزتالدوله دختر مظفرالدین شاه پیمان زناشویی بست.
آنچه که پس از مرگ شوهر بر زهرا سلطان گذشت، زندگی آشفته و پررنجی بود که بخشی به واسطه قهر روزگار و بخشی نیز به واسطه ظلم رضاشاهی بر وی و فرزندانش رفت. با وجود همه سختیها و دشواریهای پیش رو و با اینکه او در ادامه کارهای انساندوستانه از زندگی مرفه خود جدا ماند، با جّدیت و انگیزهای قویتر به افراد دردمند و بیسرپرست توجه کرد.
وی در طول سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۹، تعداد زیادی از اطفال مستمند، بیسرپرست و بیخانمان را تحت تکفل خود گرفت. پسرهایی را که قبول حضانت کرده بود، پس از رسیدن به سن بلوغ و فراگرفتن کارهای فنی در بازار کار به شغلی واداشت و دختران را هم تشویق به یادگیری فنون خانهداری کرده و پس از تهیه جهیزیهای آبرومندانه آنها را راهی خانه بخت میکرد. اغلب این کودکان کسانی بودند که بر اثر وقوع زلزله خانمانسوز بوئینزهرا بییاور مانده بودند، هر چند تعدادی از آنها با مادرانشان نزد وی زندگی میکردند، تحت سرپرستی و مراقبت زهرا سلطان قرار گرفتند.
علاوه بر نگهداری ایتام و بیسرپرستان، آنچه که نام زهرا سلطان نظام مافی را بلندآوازه کرد، اهتمام وی به ساختن مسجد، کتابخانه و مدارس مختلف در شهرهای متعدد، به ویژه ایجاد آموزشگاههای حرفهای بود. او این امور خیر را از محل درآمد املاک موروثی شخصی خود و با وجود سطح پایین اقتصاد خانوادگی پایهگذاری کرده و موقوفاتی را نیز بر آنها اضافه نمود.
از جمله این موقوفات میتوان به احداث و اهدای یک باب دبستان در قریه قرهورن شهرستان میاندوآب به صورت بلاعوض و با مصالحه به اداره فرهنگ وقت آن شهرستان اشاره کرد. همچنین، اهدای کمکهای مالی به منظور ساخت بیمارستان عباسی در شهرستان میاندوآب در سال ۱۳۳۳ هـ.ش و واگذاری پنج هزار متر مربع و دو میلیون ریال وجه نقد به وزارت فرهنگ وقت به سرپرستی دکتر مهران، به منظور تأسیس مؤسسهای تعلیماتی در سال ۱۳۳۸ هـ.ش در قریه مهرآباد تهران و احداث و وقف دبیرستان زهرا نظام مافی و تکمیل کلاسهای آن در سال۱۳۴۰ هـ.ش در ناحیه ۱۱ تهران از دیگر امور خیریهای است، که از زهرا سلطان به یادگار مانده است.
ایجاد و وقف مرکز بهداشتی و درمانی زهرا نظام مافی، وقف آموزشگاه حرفهای مخصوص ناشنوایان و لالها، تأسیس و وقف ورزشگاه ویژه معلولان و بانوان کشور با مساحتی بالغ بر ۴۸۲۳ متر مربع در سال ۱۳۴۴ هـ.ش در شهر تهران، تأسیس و وقف مسجد امیرالمؤمنین(ع) در زمینی به مساحت بالغ بر ۱۲۵۶ متر مربع، تأسیس و وقف مدرسه حرفهای دخترانه در سال ۱۳۴۶ هـ.ش در خیابان مهرآباد تهران نیز در کارنامه امور وقفی و خیریه زهرا سلطان قرار به چشم میخورد.
فخرالدوله به عنوان یکی از بزرگترین بانوان خیرین ایران، با کفایت و نیکوکار مشهور است؛ که از ثروت خانوادگی خود با چنگ و دندان محافظت کرد. او، با تدبیر و کاردانی، خود و خانوادهاش را از آشفتگیهای مربوط به عزل پدر شوهر و غضب دربار، خلع برادرزادهاش احمدشاه از سلطنت، روی کار آمدن سلسله پهلوی و دیگر گرفتاریهای سیاسی رهانید.
ضمن آنکه از ثروت خویش در امور خیریه به بهترین وجهی استفاده نمود. از جمله کارهای مهم او تأسیس آسایشگاه سالمندان در املاک موروثی، واقع در کهریزک است؛ که امروزه جزء عظیمترین مؤسسات یاریرسان به مصدومان، از کار افتادگان و سالمندانبهشمارمیرود.
فخرالدوله در اواخر دوره قاجار و در بحبوحۀ اقدامات سردار سپه، در حدود ۷۸ دختر و پسر یتیم را تحت پوشش قرار داد؛ به همراه جمعی از زنان خیّر در اطراف پرورشگاه که بعدها بنگاه خیریه بانوان نیکوکار نامیده شد، از دختران و پسران نگهداری میکرد. از جمله کسانی که او را در این کار یاری میدادند؛ باید از جبّاره فرمانفرما، عزتالملوک فرمانفرما، هما فرمانفرما (اتحادیه)، همسر دکتر حسین علاء، قدسی عنایت دختر ظهیرالاسلام، نورافشار پایهگذار بیمارستان مسیح دانشوری، همدم نفیسی خواهر سعید نفیسی(که پس از تحصیل مامایی در فرانسه به ایران بازگشت)، اما چون جو اجتماعی به گونهای نبود که بتواند مستقلاً مطبی باز کند، در این بنگاه به کارهای مربوط به رشته تحصیلی خود و انجام امور خیریه پرداخت. معصومه امینی (نفیسی) دختر فخرالدوله نام برد که بر اساس قوانینی که برای کار خود تدوین کرده بودند؛ به کودکان بیسرپرستی که در چارچوب مقررات قرار داشتند خدمت میکردند.
طبق ضوابط و مقررات پرورشگاه، در صورتی که مادری خواهان نگهداری فرزند خود بود، ابتدا دو نفر از زنان همکار فخرالدوله به محل زندگی آن مادر رفته، پس از تهیه گزارشی در چارچوب عقاید هیأت مدیره و داشتن شرایط لازم از جمله فقدان پدر، بچه راتحویلمیگرفتند.
یکی از دختران تحت حمایت فخرالدوله به نام سکینه ابراهیمی، که امروزه خود صاحب چندین فرزند و نوه است؛ خاطراتش را از فخرالدوله و فعالیتهای مؤسسه چنین بازگو میکند: «در مؤسسهای که خانم فخرالدوله آن را اداره میکرد؛ ضمن برقراری احساس محبت و آرامش، انضباط خاصی حکمفرما بود. ما ملزم بودیم؛ علاوه بر یادگیری فنون خانهداری، خیاطی و موسیقی، ادامه تحصیل را از یاد نبریم. چنان که خود من تا پیش از ازدواج تا کلاس ششم درس خواندم. هنگام آمد و رفت به مدرسه بر اساس انضباط خاصی که توسط مربیان اجرا میشد به محل تحصیل رفته و به خوابگاه خود باز میگشتیم. خانم فخرالدوله در ۲۵ دی ماه ۱۳۳۴ هـ.ش در ۷۳ سالگی در تهران درگذشت و در ابنبابویه شهر ری به خاک سپرده شد.
حسنعلی متولد شب یلدای سال ۱۳۱۷ خورشیدی در روستای دیجوجین واقع در استان اردبیل بود. در میانه جنگ جهانی دوم مهاجری به نام “میر علی بیگ” از آذربایجان شوروی به روستا آمده و مدرسهای کاهگلی در روستا تاسیس کرد؛ حسنعلی به آن مدرسه رفت.
پس از پایان جنگ جهانی، و بدتر شدن وضع اقتصادی مردم، پدر حسنعلی “مرادعلی” نیز ورشکسته شد؛ ولی با تلاش مادر، او توانست تا کلاس یازدهم (یک سال پیش از دیپلم) به تحصیل ادامه دهد.
او ابتدا به عنوان تکنسین هواپیما در نیروی هوایی مشغول به کار شد؛ ولی به خاطر روحیه ناسازگارش آن کار را ترک نمود. سپس به دعوت یکی از آشنایان به آلمان مهاجرت میکند. چهارسال و نیم در کنار آشنای خود در آلمان با کار تجارت فرش آشنا میشود؛ پس از آن مستقل شده و مغازهای در فرانکفورت اجاره میکند؛ و به تدریج ثروتی میاندوزد.
او چهل سال در اروپا زندگی کرد و یکی دو هفته پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت؛ و تا پایان عمر در ایران به امور خیریه پرداخت و تبدیل به یکی از بزرگترین خیرین ایران شد. همسر او سَریه بایرامی چکان نیز مانند او به امور خیریه علاقهمند بود. آنها هیچوقت صاحب فرزندی نشدند؛ اما همه دانشآموزانی که در مدارس آنها درس میخواندند را فرزندان خود میدانستند.
حسنعلی علیپور مدتی پیش از بازگشت به ایران، هزینه بازسازی مسجد روستا را برای برادر خود ارسال کرد. پس از ساخت مسجد؛ درمانگاه، غسالخانه و یک حمام در روستای خود ساخت. سپس به ساخت یک مسجد در مرز میان ایران و آذربایجان اقدام نمود. در این مقطع همه زندگی و کسب و کار خود را در آلمان فروخت و به ایران بازگشت.
او از سال ۱۳۶۴ مدرسه سازی را آغاز نمود و تا سال ۱۳۸۳ خورشیدی موفق شد؛ ۷۲ مدرسه در روستاهای اردبیل بسازد. بعضی از این مدارس در روستاهایی ساخته شدند که راهی برای بردن مصالح وجود نداشت؛ و به ناچار با الاغ و قاطر، مصالح لازم برای ساخت مدارس به محل ساخت برده میشد. او در مجموع، تا پایان عمر ۲۶۹ کلاس درس ساخت.
در واقع، او تمام دارایی خود را برای ساخت مدارس، مساجد، غسالخانه، درمانگاه و راههای روستایی هزینه کرد. وی حتی آپارتمان بزرگ خود در ولنجک را نیز به نام سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور نمود؛ ولی همسرش تا پایان عمر حق استفاده از آن را داشت.
بسیاری از ستارهها و ورزشکاران نیز در زمینه نیکوکاری فعالیتهای گستردهای دارند و بسیار پرکار هستند. برخی از آنها نماینده سازمانهای بین المللی نیز میباشند.
ورود به فعالیتهای اجتماعی در قالب امور خیریه، برنامههای آموزشی، بالا بردن سطح آگاهی مردم در زمینههای ضروری، مبارزه با فقر، حمایت از افراد خاص در جامعه (بیماران، افراد معتاد و…) و تمامی امور مشابه؛ اتفاقی است که شاید با حضور یک چهره شناخته شده، خیلی بیشتر در چشم انظار عمومی دیده، پذیرفته و البته مورد استقبال واقع میشود.
در فاصله سالهای 1997 تا 1999 میلادی علی دایی به عنوان سفیر صلح یونیسف برگزیده شد. عنوانی که چندی بعد مهتاب کرامتی از آن خود کرد. اما علی دایی، در زمانی که پرچمدار سفیر صلح یونیسف بود، فعالیتهای ویژهای را در پی پیشبرد اهداف این موسسه در برنامه کارهای خود قرار داد.
همین دو سال پیش بود که موسسه بین المللی «صلح»، به پاس خدمات علی دایی از او قدردانی کرد؛ و نشان صلح یونیسف را بر سینه وی زد. علی دایی که چهرهای ورزشی و شناخته شده در سطح دنیاست، اصولا رغبت چندانی به رسانهای شدن فعالیتهای خیریه خود ندارد.
اما با این حال هر از چندگاهی خبر حضور او در موسسات خیریه و اقداماتی که در همین راستا انجام میدهد، در مطبوعات رسانهای میشود. لازم به ذکر است، فعالیت های اجتماعی علی دایی تنها در برنامههای یونیسف خلاصه نشد. علی دایی و همسرش بارها با حضور در موسسات خیریه بهنام دهش پور، حضور پررنگی داشتهاند.
علی دایی کمکهای بسیاری هم به موسسه محک میکند. گفته میشود؛ آقای گل جهان، بیش از 100 کودک را به فرزندی پذیرفته است. شهریار همچنین مدرسه ساز معروفی هم هست؛ ضمن اینکه در ستاد دیه هم برای آزادی زندانیان غیرعمد دستی بر آتش دارد.
سال 1391 بود که خانم ریاحی، بنیاد «کیش مهر کتایون» یا همان بنیاد «کمک» را افتتاح کرد. این بنیاد با هدف کمک به کودکان ناشنوای مادرزادی که نیازمند عمل جراحی و کاشت حلزون گوش هستند، راه اندازی شد.
بیشترین فعالیت این بنیاد به مدیریت کتایون ریاحی، شناسایی کودکان ناشنوا البته به کمک سازمان بهزیستی است و در مرحله بعد، بیشترین هزینه جراحی این بچه ها از طریق این بنیاد پرداخت میشود. البته خدماتی که بنیاد «کمک» ارائه میدهد، تنها در این یک مورد خلاصه نمیشود. اهداف فرهنگی، هنری، پژوهشی و علمی که در قالب خدمات مشاورهای، مددکاری و برگزاری کلاسهای آموزشی ارائه میشود. از دیگر فعالیتهای اجتماعی بنیاد «کمک» کتایون ریاحی است؛ که این روزها حسابی در عرصه بازیگری کم کار شده و بیشتر وقت خود را صرف این فعالیتها میکند.
این فعالیتها اما گستردهتر هم میشود. ترجمه و انتشار متنهای روانشناختی و سیدیهای آموزشی، نشر کتابهای داستان، برگزاری کنسرتهای موسیقی و اجرای تئاتر، مطالعه درباره روستاها و مناطق هدف، ارتباط و همکاری با دانشگاهها و مراکز علمی معتبر از اهداف پژوهشی و علمی بنیاد «کمک» است. به این ترتیب از شواهد و قرائن بر میآید که کتایون ریاحی یکی از فعالان جدی کمک به ارتقای فضای اجتماعی در قالب امور خیریه و سایر برنامه هایی است که پیشتر به آنها اشاره شد.
قطعا در ایران در میان بزرگان، ثروتمندان، هنرمندان و ورزشکاران از گذشته تا به امروز افراد زیادی وجود دارند؛ که در امور خیر فعال بودند و هستند. ما در این نوشتار سعی کردیم، به اختصار راوی زندگی برخی از این بزگواران بوده انشاالله ادامه دهنده راه این خیرین ماندگار نیز باشیم.